خاطرات کلینیک _1

کله سحر از سر کار اومدم و سعی کردم بخوابم که نشد . الان چشمام درد گرفته ولی خوابم نمیبره . دیشب اوضاع کاسبی بد نبود . ای یه چند تا مشتری پولدار داشتیم  . ساعتای 5 بود فکر کنم . یه عدد غول با همراهش وارد کلینیک شدن و اخ و وای که دندونم درد میکنه . هیکل طرف  آآآآآآآآآآآآآآاه ... 

یارو بوکسور هم بود . دندوناشو میدیدی به جان خودم شبیه دندون آدمیزاد نبود . یَک ریشه هایی داشت و همچی چسبیده بود به فکش ... لامصب در نمیومد .تو دلم فحش خواهر و مادر دندون طرفو دادم . دیگه دلو زدم به دریا و گفتم به جهنم تمام تلاشمو میکنم . فوق فوقش ریشه هاش میشکنه . یه زوری زدم که یه کوچولو دندونه چرخید ... یارو غوله همچی خوشحال شد و داد زد چرخید چرخید ایول ... هم خنده ام گرفته بود . هم استرس داشتم . خلاصه به هر جون کندنی بود درش اوردم ولی با همون غلقی که دکتر فرشید بهم یاد داده بود . دمش گرم خداییش . بعد تازه اینو بگم . طرف کلی از اینهمه سماجتم برای اتمام اکسترکشن خوشش اومده بود و با اون همراهش هی ادرس مطب میخاستن . منم نامردی نکردم و ادرس مطب دکتر خسرو رو دادم و حالا اونا وقتی برن مطب به جای روبرو شدن با یه خانم دکتر کوچولو موچولوی خوکشل مهربون  با یه غول مثل خودشون روبرو میشن و کلی حالشو میبریم ما این کلینیکی که مشغول به کارم یه کلینیک باکلاسه و اکثر مریضاش ادمای پولدار و درست حسابی ان هااااا . همه خونه هاشون تو هاشمیه و هنرستان و ازاد شهره و اکثرن کارمندای آموزش پرورشن . اخه کلینیک ما فقط با بیمه طلایی فرهنگیان قرار داد داره .

بعد از یه شیفت شبانه کاری

باورتون میشه الان از سر کار اومدم . آره به جان خودم . تعجب نکنید . من شیفت شب یه کلینیک شبانه روزی رو ساپورت میکنم . حالا چرا شب !!!! چون از اونجایی که من عین جغد شبا بیدارم با خودم فکر کردم خوب به جای اینکه شبا تو نت وبگردی ( همون اصطلاح ولگردی در دنیای واقعی ) کنم خوب برم سر کار و منبع درآمد بشم . بد نیست راضی ام . اگر چه شبا فقط مریضای اورژانس میان که درد شدید دارن و یا باید بهشون دارو بدم یا اورژانس اندو و ترمیمی انجام بدم یا دندونشونو بکشم . البته گهگاهی به آشناها و فامیلهایی که مشکل دندونی دارن و شبا هم خوابشون نمیبره وقت میدم که بیان دندونشونو خوب کنم . با اینحال در آمدم نسبت به همکارام که تو شیفتهای روز میان خیلی کمه ولی فعلن برای شروع راضی ام . دیشب کلی مریض داشتیم طوری که خودم تنهایی نمیتونستم همه مریضامو ساپورت کنم و به رئیس کلینیک گفتم اونم زنگ زد به یکی از همکارام و اون اومد کمکم . ولی نامرد روزگار اکثر مریضارو اون دید ...  

الان باید برم دنبال کارای بانکی ام و قسط مسطامو پرداخت کنم . بعدشم با دکتر مماخم قرار دارم و باید برم بینی مو معاینه کنه و بعدشم برم دنبال کارای پروانه کار و پروانه مطبم . ای تو روح این سران کشورها که انگ اجلاسشونو گذاشتن این موقع که من کارم لنگه و میخورم به تعطیلی  یه هفته ای تهران ... اولویت اولم مطب زدنه و اصلن علاقه ای ندارم تو درمانگاه ها کار کنم با توجه به اینکه یکی دو تا از همکارام هوامو دارن و ساپورتم میکنن . ولی شیفت شب کلینیک رو تا یه 11 ماه دیگه قرار داد دارم و مجبورم برم . کاریشم نمیشه کرد ولی راضی ام فعلن .

سلام

سلاااااااااااااااااام  به دوستان نازنینم . خیلی خیلی دلم براتون تنگ  شده بود . من یه مدتی هست که درگیر کار هستم و سرم خیلی شلوغ شده . دندانپزشکی هم همه میدونن کار مشکل و خسته کننده ای یه . یعنی وقتی میرسم خونه مثل جنازه میفتم میخابم . و خیلی کم میتونم نت بیام . امیدوارم همگی خوب و خوش باشین . دوستتون دارم . بابای